شب....


جرم عاشقانه

عشق...!

شب را دوست دارم چون دیگر رهگذری از کوچه پس کوچه های شهرم نمیگذرد تا سرگردانی مرا ببیند...

چون انتها را نمی بینم که برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم....

شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه چشمان بی فروغم نمیبیند....

شب را دوست دارم چرا که اولین بار تورا در شی یافتم....

از شب میترسم چون تورا در شب از دست داده ام....

از شب متنفرم.....

به اندازه تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شب ها به دیدارم نمی آید....

آه خدایا خستم....

از شب....

از روز....

از زندگی....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:39 توسط boshra| |


Power By: LoxBlog.Com