جرم عاشقانه

عشق...!

زندگی یعنی بازی...سه...دو....یک....سوت داور...بازی شروع شد...

دویدی...دست و پا زدی ...غرق شدی....

دل شکستی...عاشق شدی...بی رحم شدی....

مهربان شدی...

بچه بودی...بزرگ شدی...پیر شدی...

سوت داور...بازی تمام شد...زندگی را باختی

اشکاتو پاک کن همسفر....گاهی باید بازی رو باخت....اما اینو یادت باشه میشه زندگی رو ساخت...

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:49 توسط boshra| |

عاشقت خواهم ماند...بی آنکه بدانی....

دوستت خواهم داشت... بی آنکه بگویم...

درددل خواهم گفت....بی هیچ کلامی...

گوش خواهم داد ....بی هیچ سخنی....

در آغوشت خواهم گریست....بی آمکه حس کنی....

در تو ذوب خواهم شد....بی هیچ حرارتی....

اینگونه شاید احساسم نمیرد....

.................

عیدتون مبارک دوستای گلم.....

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:44 توسط boshra| |

شب را دوست دارم چون دیگر رهگذری از کوچه پس کوچه های شهرم نمیگذرد تا سرگردانی مرا ببیند...

چون انتها را نمی بینم که برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم....

شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه چشمان بی فروغم نمیبیند....

شب را دوست دارم چرا که اولین بار تورا در شی یافتم....

از شب میترسم چون تورا در شب از دست داده ام....

از شب متنفرم.....

به اندازه تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شب ها به دیدارم نمی آید....

آه خدایا خستم....

از شب....

از روز....

از زندگی....

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:39 توسط boshra| |


Power By: LoxBlog.Com