جرم عاشقانه

عشق...!

سلام...تو بودی؟...تو نبودی؟....چرا اومدی؟اومدی گفتی ببخشید؟؟؟

آخه خواهری مگه من میتونم نبخشمتون؟هان؟بعده اینهمه سال منو نشناختین؟عزیم تقصیرو گردن روزگار ننداز...ما خودمون سرنوشتمونو میسازیم...

خواهری جونم من هیچوقت شماهارو به دوستام نفروختم...همیشه و الان دارم دوستامو به شماها میفروشم مثل الان که کسیو که دوسش دارم دارم از دست میدم...

اما شماها...اشکال نداره...اگه منو فروختین...به سپیده،به مهران،به پریا یا به هرکسه دیگه هیچ اشکالی نداره...

اگه دوسم ندارین اگه از من بدتون میاد اشکال نداره...اما من همیشه و همیشه آبجی هامو دوست داشتمو دارم...با اینهمه اگه یه روز دلتون گرفت ناراحت بودین کمک خواستین گیر افتاده بودین یا هرچیزه دیگه من هستم...من هیچوقت آبجی هامو نمیفروشم...اگه کاری کردین بازم میگم من بودم....حتی اگه از هیچی خبر نداشته باشم...اینو مطمئن باشین...دختر بده من شدم لااقل ففقط من بد بمونم...واسه حواهرام دوستام که سهله جونمم میدم....

همیشه دوستتون داشتم دارم و خواهم داشت

مواظب همدیگه باشین...امیدوارم هرکی که جای منو گرفته باهاش خوشبخت شین و قدرتونو بدونه...شاید من قدرتونو ندونستم که به ابن زودی از دستتون دادم....

در خر صورت...آرزوتون آرزو منه....خدا منو ببخشه



نظرات شما عزیزان:

amirreza
ساعت17:16---3 تير 1391
:| :'(

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 26 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:25 توسط boshra| |


Power By: LoxBlog.Com